[قید]

often

/ˈɔː.fən/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اغلب بیشتر وقت ها، خیلی

مترادف و متضاد frequently regularly rarely seldom
  • 1.I don't see my parents as often as I'd like to.
    1. من پدر و مادرم را آنقدر که دلم می‌خواهد نمی‌بینم.
  • 2.I often have a glass of milk before bed.
    2. من اغلب یک لیوان شیر می‌نوشم قبل از خواب.
  • 3.I often shop there.
    3. من اغلب از آنجا خرید می‌کنم.
how often
هر چند وقت
  • How often do you wash your hair?
    هر چند وقت موهایت را می‌شویی؟
very often
خیلی زیاد
  • I don't see him very often.
    من خیلی زیاد او را نمی‌بینم.
It's not often ...
بیشتر اوقات پیش نمی‌آید ...
  • It's not often you meet someone who you immediately like.
    بیشتر اوقات پیش نمی‌آید که کسی را ببینی و بلافاصله خوشت بیاید.
کاربرد قید often به معنای اغلب، بیشتر وقت‌ها، خیلی
معادل قید often در فارسی "اغلب"، "بیشتر وقت‌ها" و "خیلی" است. این قید به تکرار عملی به صورت مرتب و میزان تکرار آن اشاره می‌کند. مثال:
".I don't see him very often" (من خیلی زیاد او را نمی‌بینم.)
".I often have a glass of milk before bed" (من اغلب یک لیوان شیر می‌نوشم قبل از خواب.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان