[اسم]

Internet

/ˈɪntərnet/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اینترنت

معادل ها در دیکشنری فارسی: اینترنت
مترادف و متضاد the Net
to use the Internet
از اینترنت استفاده کردن
  • More and more companies are using the Internet to conduct their business.
    شرکت‌های بیشتر و بیشتری دارند برای کسب و کارشان از اینترنت استفاده می‌کنند.
to go on the Internet
به اینترنت رفتن [به اینترنت وصل شدن]
  • I went on the Internet to find some information for my assignment.
    من به اینترنت رفتم تا اطلاعاتی برای تکلیفم پیدا کنم.
to access/connect the Internet
به اینترنت دسترسی داشتن/وصل شدن
  • You can access the Internet from your mobile phone.
    شما می‌توانید از تلفن همراه خود به اینترنت دسترسی داشته باشید.
to surf the Internet
در اینترنت گشتن/وبگردی کردن
  • She spends hours surfing the Internet every evening.
    او هر شب ساعت‌ها به گشت زنی در اینترنت می‌پردازد.
to download something from the Internet
چیزی از اینترنت دانلود کردن
  • I downloaded the file from the Internet.
    من فایل را از اینترنت دانلود کردم.
to buy something on the Internet
چیزی را اینترنتی خریدن
  • He bought the chairs on the Internet.
    او صندلی‌ها را اینترنتی خرید.
Internet shopping/banking
خرید/بانکداری اینترنتی
  • Internet banking saves customers a lot of time.
    بانکداری اینترنتی باعث صرفه جویی در زمان مشتری‌ها می‌شود.
on the Internet
در اینترنت
  • 1. He is on the internet.
    1. او در اینترنت [فضای مجازی] است.
  • 2. I found out about the book on the Internet.
    2. من در اینترنت در مورد کتاب مطلع شدم.
an Internet user
کاربر اینترنتی
  • The number of Internet users is doubling every six months.
    تعداد کاربران اینترنتی هر شش ماه دوبرابر می‌شود.
کاربرد واژه Internet به معنای اینترنت
واژه Internet به معنای "اینترنت" به یک شبکه جهانی می گویند که شامل میلیون‌ها کامپیوتر متصل به هم از سرتاسر دنیا بوده و اجازه انتقال داده‌ها و اطلاعات را میان کامپیوترها می دهد. این واژه غیرقابل شمارش است و حالت جمع ندارد. در حالت غیر رسمی به این واژه the net هم گفته می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان