[اسم]

Japanese

/ˌʤæpəˈniz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زبان ژاپنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژاپنی
  • 1.Japanese is pretty hard to learn.
    1. یادگیری زبان ژاپنی بسیار سخت است.

2 اهل ژاپن ژاپنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژاپنی
  • 1.A Japanese runs that store.
    1. یک ژاپنی آن فروشگاه را اداره می‌کند.
[صفت]

Japanese

/ˌʤæpəˈniz/
غیرقابل مقایسه

3 ژاپنی [وابسته به ژاپن و مردم آن]

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژاپنی
  • 1.A Japanese man killed my husband.
    1. مردی ژاپنی، شوهر مرا به قتل رساند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان