[فعل]

to adhere to

/ədˈhɪr tu/
فعل گذرا
[گذشته: adhered to] [گذشته: adhered to] [گذشته کامل: adhered to]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایبند بودن به مقید بودن

  • 1.For ten months he adhered to a strict no-fat low-salt diet.
    1. برای ده ماه او پایبند به رژیم سفت و سخت بدون چربی و کم نمک بود.
  • 2.She adheres to teaching methods she learned over 30 years ago.
    2. او به روش‌های تدریسی که 30 سال پیش یاد گرفته پایبند است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان