[عبارت]

back on one's feet

/bæk ɑn wʌnz fit/

1 دوباره روی پای خود ایستادن دوباره سرپا شدن

  • 1.The loan was really a good help. Now we are back on our feet.
    1. وام واقعا کمک خوبی بود. حالا ما دوباره روی پای خود ایستاده ایم.
  • 2.When you're back on your feet you can return to work.
    2. وقتی دوباره سرپا شدی می توانی برگردی سر کار.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان