[اسم]

bare bone essentials

/bɛr boʊn ɛˈsɛnʧəlz/
غیرقابل شمارش

1 چیزهای ضروری (غذا، لوازم بهداشتی و ...)

informal
مترادف و متضاد necessities
  • 1.We'd better go to the market because we're down to the bare bone essentials.
    1. باید به بازار برویم چون فقط چیزهای ضروری‌مان باقی‌مانده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان