[اسم]

black and white

/blæk ænd waɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سیاه و سفید خیر و شر، خوب و بد

  • 1.He tries to see everything in black and white although he knows this is impossible.
    1. او سعی می کند همه چیز را خوب و بد ببیند اگرچه می داند که چنین چیزی غیرممکن است.
توضیح درباره اصطلاح black and white
وقتی کسی چیزی را سیاه و سفید می بیند یعنی حد وسطی قائل نمی شود و یا یک چیز را خوب خوب یا بد بد می بیند.
[صفت]

black and white

/blæk ænd waɪt/
غیرقابل مقایسه

2 مکتوب به‌صورت نوشته

  • 1.The contract was all in black and white; no doubt about it.
    1. قرارداد کاملا مکتوب شده بود؛ هیچ شک و شبهه‌ای ندارد.

3 ساده قابل‌فهم، شفاف

  • 1.It's not quite as black and white as you think.
    1. این موضوع آن قدرها که فکر می‌کنی ساده نیست.

4 سیاه‌سفید (عکس، فیلم و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سیاه و سفید
  • 1.I have an old black and white photograph of my grandparents.
    1. من یک عکس قدیمی سیاه‌سفید از پدربزرگ و مادربزرگم دارم.
black and white photographs
عکس‌های سیاه‌‌سفید

5 یا خیلی خوب یا خیلی بد

  • 1.There’s still a tendency to see the issues in black and white.
    1. هنوز این تمایل وجود دارد که به (آن) مسائل یا خیلی خوب یا خیلی بد نگاه کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان