[فعل]

to bump into

/bʌmp ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: bumped into] [گذشته: bumped into] [گذشته کامل: bumped into]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (اتفاقی کسی را) دیدن (اتفاقی به کسی) بر خوردن

  • 1.I bumped into David today.
    1. من امروز اتفاقی "دیوید" را دیدم [من امروز اتفاقی به دیوید بر خوردم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان