[اسم]

business card

/ˈbɪznəs kɑrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارت ویزیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: کارت ویزیت
  • 1.We exchanged business cards.
    1. ما کارت ویزیت تبادل کردیم [کارت ویزیت خود را به هم دادیم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان