[فعل]

to call out

/kɔl aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: called out] [گذشته: called out] [گذشته کامل: called out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برای کار ضروری با کسی تماس گرفتن

to call out an engineer/a plumber/the troops
به مهندس/لوله‌کش/سربازان تماس ضروری گرفتن

2 کسی را به دوئل دعوت کردن به مبارزه طلبیدن

3 به اعتصاب فراخواندن

to call somebody/something out
کسی/چیزی را به اعتصاب فراخواندن
  • The workers were called out.
    کارگران به اعتصاب فراخوانده شدند.

4 مؤاخذه کردن انتقاد کردن

to call somebody/something out (on/for something)
کسی/چیزی را (به‌خاطر چیزی) مؤاخذه کردن
  • People called him out for his negative comments.
    مردم به خاطر اظهارنظرات منفی او به‌شدت مؤاخذه‌اش کردند.

5 فریاد زدن صدا زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نهیب زدن
to call something out
چیزی را فریاد زدن
  • ‘Hi there!’ I called out.
    من فریاد زدم: «سلام!»
to call out to somebody
کسی را صدا زدن
  • The firemen called out to him.
    آتش‌نشانان او را صدا زدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان