[فعل]

to calm down

/kɑm daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: calmed down] [گذشته: calmed down] [گذشته کامل: calmed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرام کردن آرام شدن، فرو نشاندن، تسکین دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آرام شدن آرام کردن آرام گرفتن
  • 1.Calm down, Lily, and tell me what's wrong.
    1. آرام باش "لیلی"، و بگو چه شده‌است.
  • 2.She was angry at first but we managed to calm her down.
    2. او در ابتدا خشمگین بود، اما توانستیم او را آرام کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان