[عبارت]

catch a glimpse

/kæʧ ə glɪmps/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگاه گذرا انداختن چشم کسی به چیزی افتادن، نگاه اجمالی انداختن

  • 1.He caught a glimpse of her in the crowd.
    1. او در جمعیت چشمش به آن زن افتاد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان