[فعل]

to chicken out

/ˈʧɪkən aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: chickened out] [گذشته: chickened out] [گذشته کامل: chickened out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پا پس کشیدن (از روی ترس) از انجام کاری منصرف شدن، ترسیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زرد کردن زه زدن
informal
  • 1.He chickened out at the last minute.
    1. او لحظه آخر پا پس کشید.
  • 2.You’re not going to chicken out, are you?
    2. منصرف که نخواهی شد، مگر نه؟
توضیحاتی در رابطه با chicken out
فعل عبارتی chicken out به‌معنای جرئت و جسارت خود را از دست دادن و در نتیجه از انجام کاری اجتناب کردن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان