[فعل]

to come apart

/kʌm əˈpɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: came apart] [گذشته: came apart] [گذشته کامل: come apart]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پاره شدن تکه‌تکه شدن، متلاشی شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: متلاشی شدن گسیختن گسستن
  • 1.The book just came apart in my hands.
    1. کتاب در دستم پاره شد.
  • 2.This old coat is coming apart.
    2. این کت قدیمی دارد پاره می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان