[اسم]

couch potato

/kaʊʧ pəˈteɪˌtoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معتاد به تلویزیون

informal
مترادف و متضاد sofa spud
  • 1.couch potatoes are more in danger of heart attacks.
    1. معتادین به تلویزیون بیشتر در خطر سکته قلبی هستند.
  • 2.He is a couch potato.
    2. او یک معتاد به تلویزیون است.
توضیحاتی در رابطه با couch potato
couch potato یا سیب‌زمینی مبل، به کسی گفته می‌شود که بیشتر زمان خود را روی مبل به تماشای تلویزیون سپری می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان