[صفت]

crystal clear

/ˌkrɪstl ˈklɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more crystal clear] [حالت عالی: most crystal clear]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 واضح و آشکار روشن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شفاف مبرهن
  • 1.I want to make one thing crystal clear – I do not agree with these proposals.
    1. می‌خواهم یک چیزی را روشن کنم؛ من با این پیشنهادات موافق نیستم.

2 مانند بلور شفاف زلال

the crystal clear water of the lake
آب زلال و شفاف دریاچه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان