Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قطع کردن
2 . کاهش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cut down
/kʌt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: cut down]
[گذشته: cut down]
[گذشته کامل: cut down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قطع کردن
to cut something down
چیزی را قطع کردن
1. Some trees had been cut down.
1. چندتا از درختها قطع شده بودند.
2. The new owners cut down the apple trees.
2. مالکین جدید، درختان سیب را قطع کردند.
2
کاهش دادن
کم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقلیل دادن
کم کردن
to cut down on something
چیزی را کم کردن
I'm trying to cut down on the amount of sugar I eat.
من دارم سعی میکنم مقدار شکری که میخورم را کم کنم.
to cut something down (to…)
چیزی را کاهش دادن (تا...)
They've cut her hours down at work.
آنها ساعات کاری او را کاهش دادهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cut coat according to cloth
cut back
cut and thrust
cut and dried
cut across
cut in
cut it close
cut it fine
cut it out
cut loose
کلمات نزدیک
cut corners
cut class
cut back on one's hours
cut back
cut and paste
cut flower
cut in
cut it
cut it out!
cut off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان