[عبارت]

do a lot of thinking

/du ə lɑt ʌv ˈθɪŋkɪŋ/

1 بسیار فکر کردن (درباره چیزی)

  • 1.I had to do a lot of thinking.
    1. من مجبور شدم بسیار (درباره چیزی) فکر کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان