Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بستن (دکمه و زیپ لباس)
2 . مرمت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to do up
/du ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: did up]
[گذشته: did up]
[گذشته کامل: done up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بستن (دکمه و زیپ لباس)
1.Help me do up this zipper.
1. کمکم کن این زیپ را ببندم [بالا بکشم].
2.I can't do up my shirt. The button is missing.
2. نمیتوانم (دکمه) پیراهنم را ببندم. دکمه(اش) گم شدهاست.
3.You hold it in place while I do up the nut.
3. در حالی که من گره را میبندم، تو آن را (محکم) در جایش نگهدار.
2
مرمت کردن
نونوار کردن
1.He makes money by buying old houses and doing them up.
1. او با خریدن خانههای قدیمی و نونوار کردن آنها پول در میآورد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
do the world of good
do the trick
do the job
do the dirty on
do own thing
do utmost
do well by
do work
doable
doberman
کلمات نزدیک
do trains usually leave on time?
do the weeding
do the washing-up
do the talking
do the shopping
do voluntary work
do volunteer work
do we have enough dessert spoons?
do we have enough teaspoons?
do with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان