[عبارت]

fall ill

/fɔl ɪl/

1 مریض شدن بیمار شدن

مترادف و متضاد become sick
  • 1.The man fell ill last winter and has not recovered yet.
    1. مرد زمستان گذشته مریض شد و هنوز خوب نشده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان