[عبارت]

fall into disrepair

/fɔl ˈɪntu ˌdɪsrɪˈpɛr/

1 تبدیل به خرابه شدن ویرانه شدن، مخروبه شدن

  • 1.During the war, the area fell into disrepair.
    1. در طول جنگ، منطقه تبدیل به خرابه شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان