[عبارت]

feel free

/fil fri/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجازه داشتن

  • 1.feel free to ask me anything.
    1. اجازه داری هر سوالی (که می‌خواهی) از من بپرسی.
  • 2.The co-pilot didn't feel free to speak up to the pilot in the cockpit.
    2. آن کمک خلبان اجازه نداشت در کابین [ اتاقک خلبان] به خلبان، اظهار نظر کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان