[فعل]

to fork over

/fɔrk ˈoʊvər/
فعل گذرا
[گذشته: forked over] [گذشته: forked over] [گذشته کامل: forked over]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرداخت کردن سلفیدن

مترادف و متضاد pay pay out pay up
  • 1.I forked over a lot of money for the painting that is hanging on the wall.
    1. من پول زیادی برای آن نقاشی که روی دیوار آویزان است پرداخت کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان