[اسم]

frying pan

/ˈfrɑɪ.ɪŋˌpæn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماهیتابه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تابه ماهیتابه
مترادف و متضاد frypan skillet
  • 1.Chop the mushrooms and put them in the frying pan.
    1. قارچ‌ها را خرد کن و آنها را در درون ماهیتابه بریز [قرار بده].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان