[فعل]

to get ahead

/gɛt əˈhɛd/
فعل ناگذر
[گذشته: got ahead] [گذشته: got ahead] [گذشته کامل: gotten ahead]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موفق شدن پیشرفت کردن

مترادف و متضاد progress succeed
  • 1.It's tough for a woman to get ahead in politics.
    1. برای یک خانم سخت است که در (حوزه) سیاست موفق شود.
  • 2.She wants to get ahead in her career.
    2. او می‌خواهد در حرفه‌اش موفق شود.

2 پیشی گرفتن جلو زدن

  • 1.He soon got ahead of the others in his class.
    1. او زود از دیگران در کلاسش پیشی گرفت [او زود از دیگر همکلاسی‌هایش پیشی گرفت].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان