[فعل]

to get down

/gɛt daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: got down] [گذشته: got down] [گذشته کامل: gotten down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خود را رها کردن

informal
  • 1.When she dances, she really gets down.
    1. او وقتی که می‌رقصد، واقعاً خود را رها می‌کند.

2 دمغ کردن پکر کردن، افسرده کردن

informal
  • 1.Don’t let it get you down too much.
    1. نگذار این موضوع خیلی دمغ‌ات کند.

3 یادداشت کردن نوشتن

مترادف و متضاد write down
  • 1.Did you get his number down?
    1. آیا شماره او را یادداشت کردی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان