[عبارت]

get on one's nerves

/gɛt ɑn wʌnz nɜrvz/

1 روی اعصاب کسی رفتن کسی را آزرده کردن، کسی را عصبانی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عصبانی کردن
informal
  • 1.You are starting to get on my nerves.
    1. دارید کم کم مرا عصبانی می‌کنید [دارید می‌روید رو اعصاب من].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان