[فعل]

to go ahead

/goʊ əˈhɛd/
فعل ناگذر
[گذشته: went ahead] [گذشته: went ahead] [گذشته کامل: gone ahead]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آغاز کردن (عملی) شروع کردن

  • 1.The government intends to go ahead with its tax cutting plans.
    1. دولت قصد دارد برنامه‌های کاهش مالیات خود را آغاز کند.
  • 2.We now have permission to go ahead with the project.
    2. اکنون ما اجازه آغاز کردن پروژه را داریم.

2 جلوتر رفتن

  • 1.I'll go ahead and tell them you're on the way.
    1. من جلوتر می‌روم و به آنها می‌گویم که تو در راهی.
[حرف ندا]

go ahead

/goʊ əˈhɛd/

3 بفرمایید (در مفهوم اجازه دادن)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بفرمایید
  • 1."Can I borrow your book?" - "Yes, go ahead."
    1. «می‌توانم کتابتان را قرض بگیرم؟» «بله، بفرمایید.»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان