[فعل]

to go along with

/goʊ əˈlɔŋ wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: went along with] [گذشته: went along with] [گذشته کامل: gone along with]

1 موافق بودن موافقت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رضایت دادن
  • 1.I don't go along with her views on private hospitals.
    1. من با نظرات او درباره بیمارستان‌های خصوصی موافق نیستم.
  • 2.Often it was easier to go along with her rather than risk an argument.
    2. اغلب موافقت کردن با او آسان‌تر بود تا ریسک بحث کردن با او.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان