[فعل]

to go around

/ˈɡoʊ əraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: went around] [گذشته: went around] [گذشته کامل: gone around]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حول چیزی گشتن دور چیزی گشتن

  • 1.Planets go around the Sun.
    1. سیاره‌ها دور خورشید می‌گردند.

2 به اندازه کافی بودن (برای همه)

مترادف و متضاد to be enough for everyone
  • 1.There's plenty of fish to go around.
    1. به اندازه کافی برای همه ماهی هست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان