[فعل]

to go bad

/goʊ bæd/
فعل گذرا
[گذشته: went bad] [گذشته: went bad] [گذشته کامل: gone bad]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فاسد شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تباه شدن خراب شدن فاسد شدن
مترادف و متضاد spoil
  • 1.This fish has gone bad.
    1. این ماهی فاسد شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان