[فعل]

to go down

/goʊ daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: went down] [گذشته: went down] [گذشته کامل: gone down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایین رفتن پایین آمدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پایین رفتن فرو رفتن
مترادف و متضاد decline decrease fall get lower go up rise
to go down by 10%/250/$900 ...
تا 10%/900/250$ و... پایین آمدن
  • Spending has gone down by 2%.
    مخارج تا 2% پایین آمده‌است.
to go down in price
قیمت چیزی پایین آمدن
  • Oil is going down in price.
    قیمت نفت دارد پایین می‌آید.
to go down someplace
به جایی پایین رفتن
  • You'll need to go down two floors to get to that office.
    شما باید دو طبقه پایین بروید تا به آن دفتر برسید.
food or drink go down
غذا و نوشیدنی پایین رفتن
  • A glass of wine would go down very nicely.
    یک جام شراب خیلی راحت (از گلو) پایین می‌رود.

2 غروب کردن

مترادف و متضاد set rise
  • 1.I watched the sun go down.
    1. غروب خورشید را تماشا کردم.

3 مریض شدن بیماری گرفتن

to go down with a disease
بیماری گرفتن
  • I went down with flu for two weeks.
    دو هفته آنفولانزا گرفته بودم.

4 پذیرفتن موردقبول واقع شدن

to go down well
موردقبول واقع شدن
  • The movie went down very well with the critics.
    آن فیلم موردقبول منتقدان واقع شد.
to go down with somebody
موردقبول کسی واقع شدن
  • The suggestion didn't go down very well with her boss.
    آن پیشنهاد خیلی موردقبول رئیسش واقع نشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان