[عبارت]

to go red

/tuː goʊ rɛd/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جوش آوردن (از عصبانیت) از عصبانیت سرخ شدن

  • 1.Every time you mention his name, she goes red.
    1. هر بار اسم آن مرد را می‌آوری، او جوش می‌آورد.

2 از خجالت سرخ شدن از شرم سرخ شدن

  • 1.She went red when her love came up and talked to her.
    1. او از خجالت سرخ شد، وقتی عشقش آمد و با او صحبت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان