[فعل]

to grow into

/groʊ ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: grew into] [گذشته: grew into] [گذشته کامل: grown into]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبدیل شدن به

  • 1.He’s grown into a handsome young man.
    1. او تبدیل به مرد جوان خوش‌تیپی شده‌است.

2 (لباس و...) اندازه (کسی) شدن

  • 1.The dress is too long for her now but she'll grow into it.
    1. این پیراهن الان برای او خیلی بلند است، ولی اندازه‌اش خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان