[فعل]

to hit back

/hɪt bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: hit back] [گذشته: hit back] [گذشته کامل: hit back]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تلافی کردن متقابلاً جواب دادن

مترادف و متضاد retaliate
  • 1.In a TV interview she hit back at her critics.
    1. در یک مصاحبه تلویزیونی، او متقابلاً جواب منتقدینش را داد.
  • 2.In tonight’s speech, the attorney general is expected to hit back at his critics.
    2. در سخنرانی امشب، دادستان کل قرار است جواب منتقدینش را بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان