[جمله]

kill the fatted calf

/kɪl ðə ˈfætɪd kæf/

1 سور دادن مهمانی دادن

  • 1.Sorry, this meal isn't much, John. We didn't have the time to kill the fatted calf.
    1. شرمنده این غذای زیادی نیست، "جان". ما وقت نداشتیم که مفصل سور بدهیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان