[جمله]

land on one's feet

/lænd ɑn wʌnz fit/

1 از پس مشکلات در آمدن روی پای خود ایستادن

مترادف و متضاد land on both feet
  • 1.I was able to land on my feet even though our company had recently gone bankrupt.
    1. من توانستم از پس مشکلات بربیایم اگرچه شرکت ما به تازگی برشکست شده بود.
توضیح درباره اصطلاح land on one's feet
اصطلاح "روی پای خود به زمین نشستن" مربوط به فردی می شود که با چترنجات دارد پایین می آید و اگر بتواند روی دوپای خود روی زمین قرار بگیرند گفته می شود که با موفقیت توانسته کارش را انجام دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان