Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تجربه تلخی به جا گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
leave a bad taste in one's mouth
/liv ə bæd teɪst ɪn wʌnz maʊθ/
1
تجربه تلخی به جا گذاشتن
1.I won't cheat on exams again! It has left a bad taste in my mouth .
1. من دیگر در امتحانات تقلب نخواهم کرد! از این موضوع تجربه تلخی دارم!
تصاویر
کلمات نزدیک
leave
leathery
leatherback
leather jacket
leather
leave a message
leave behind
leave in the dust
leave of absence
leave off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان