[فعل]

to lie in

/laɪ ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: lay in] [گذشته: lay in] [گذشته کامل: lain in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (بیش از حد معمول) در تختخواب ماندن

مترادف و متضاد sleep in
  • 1.I've got a day off tomorrow, so I might lie in till about 11.
    1. فردا را مرخصی گرفتم [دارم]، بنابراین ممکن است تا حدود ساعت 11 در تختخواب بمانم.
  • 2.It's a holiday tomorrow, so you can lie in.
    2. فردا تعطیل است، پس می‌توانی بیشتر در تختخواب بمانی.

2 نهفته بودن به‌خاطر چیزی بودن

  • 1.Our strength lies in our loyal soldiers.
    1. قدرت ما به‌خاطر سربازان وفادار ما است.
  • 2.The problem lies in deciding when to intervene.
    2. مشکل در تصمیم‌گیری در زمان مداخله نهفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان