[اسم]

life sentence

/ˈlaɪf sentəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حبس ابد

  • 1.He’s currently serving a life sentence for murder.
    1. او اخیرا دارد برای قتل حبس ابد می گذراند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان