[فعل]

to look through

/lʊk θru/
فعل گذرا
[گذشته: looked through] [گذشته: looked through] [گذشته کامل: looked through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواندن (سرسری) نگاه (اجمالی) انداختن

  • 1.I've looked through a few catalogs.
    1. من چندین کاتالوگ را خوانده‌ام.
  • 2.She looked through her notes before the exam.
    2. او قبل از امتحان، نگاهی به یادداشت‌هایش انداخت.

2 جستجو کردن گشتن (با چشم یا دست)

  • 1.I looked through her purse.
    1. من کیف دستی او را گشتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان