[فعل]

to meet with

/ˈmiːt wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: met with] [گذشته: met with] [گذشته کامل: met with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با چیزی مواجه شدن با چیزی روبه‌رو شدن

  • 1.His comment has met with widespread opposition.
    1. نظر او با مخالفت همگانی مواجه شده‌است.

2 با کسی ملاقات کردن با کسی دیدار کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ملاقات کردن
  • 1.Representatives of EU countries will meet with American politicians.
    1. نمایندگان کشورهای اتحادیه اروپا با سیاست‌مداران آمریکایی ملاقات خواهند کرد.
  • 2.The President met with senior White House staff.
    2. رئیس‌جمهور با کارکنان ارشد کاخ سفید ملاقات کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان