[فعل]

to monkey around

/ˈmʌŋki əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: monkeyed around] [گذشته: monkeyed around] [گذشته کامل: monkeyed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مسخره بازی در آوردن شیطنت کردن، بازیگوشی کردن

informal
مترادف و متضاد mess around screw around
  • 1.Tom wastes time monkeying around with Bill.
    1. "تام" وقتش را با مسخره بازی در آوردن با "بیل" هدر می دهد.
توضیحاتی در رابطه با monkey around
فعل monkey around اشاره به بازیگوشی و رفتار میمون دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان