[عبارت]

now and again

/naʊ ænd əˈgɛn/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هر از چند گاه گهگاه

  • 1.Every now and again she checked to see if he was still asleep.
    1. هر از چند گاهی، او چک می‌کرد ببیند آیا او هنوز خواب است یا نه.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان