[عبارت]

off one's hands

/ɔf wʌnz hændz/

1 رد کردن (چیزی قدیمی) از دست چیزی خلاص شدن

  • 1.I would like to get my old refrigerator off my hands so that I can buy a new one.
    1. من دوست دارم یخچال قدیمی ام را رد کنم برود تا بتوانم یک یخچال جدید بخرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان