[عبارت]

on the job

/ɑn ðə ʤɑb/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سر کار مشغول به کار

  • 1.He keeps falling asleep on the job.
    1. او سر کار همیشه خوابش می‌برد.
  • 2.She's had two years on the job.
    2. او دو سال مشغول به کار بوده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان