[عبارت]

on the tip of one's tongue

/ɑn ðə tɪp ʌv wʌnz tʌŋ/

1 نوک زبان کسی بودن سر زبان کسی بودن

  • 1.I have his name right on the tip of my tongue. I'll think of it in a few second.
    1. اسم او درست نوک زبانم است. چند ثانیه دیگر بهش فکر می کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان