[اسم]

plastic surgery

/ˌplæstɪk ˈsɜːrdʒəri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جراحی پلاستیک

معادل ها در دیکشنری فارسی: جراحی پلاستیک
  • 1.She needs extensive plastic surgery to her face.
    1. او برای (بهبود) صورتش بسیار به جراحی پلاستیک نیاز دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان