[اسم]

prisoner of war

/ˌprɪznər əv ˈwɔːr/
قابل شمارش
[جمع: prisoners of war]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اسیر جنگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسیر جنگی
مترادف و متضاد POW
  • 1.After several more months as a prisoner of war, he escaped again.
    1. بعد از چند ماه بیشتر به عنوان اسیر جنگی، او دوباره آزاد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان