[عبارت]

refresh one's memory

/rɪˈfrɛʃ wʌnz ˈmɛməri/

1 تجدید حافظه کردن

  • 1.Wait a minute - I need to refresh my memory on this.
    1. یک دقیقه صبر کن - من باید برای (به خاطر آوردن) این موضوع تجدید حافظه کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان